جدول جو
جدول جو

معنی تقریر رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

تقریر رفتن
بعهده گرفتن. به ذمه گرفتن: اعیان و اقارب زبدۀ مواکب خویش را بخدمت سلطان فرستاد و تضرعها کرد و ملتزم جزیت و فدیه شد و سی مربط فیل تقریر رفت که از نخب اقبال خویش فرستد و مال موافقه با وی مقرر گرداند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 321)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا)
تقصیر افتادن. کوتاهی شدن:
داری هوس کشتنم اینک سر و خنجر
تقصیر اگر میرود از جانب ما نیست.
سلمان (از آنندراج).
در گنه کز جانب ما بود تقصیری نرفت
چون در آمرزش که کار اوست تقصیری کند.
خواجه پیشنماز (از آنندراج).
رجوع به تقصیر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
مقدر شدن. نافذ شدن فرمان خدا. جاری شدن قضاء الهی. فرمان و مشیت خدا بر چیزی: شتربه گفت موجب نومیدی چیست ؟ گفت: آنچه در سابق تقدیر رفته است. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
تعبیر شدن:
دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ ثُ)
در عبارت زیر ظاهراً بمعنی اداره کردن ناحیتی است به برگماشتن متصرفان و عاملان در آن: و مجدالملک به پارس بوده با جد این بنده که تقریر پارس می بست به ابتداء عهد کریم جلالی رعاه اﷲ. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 118)
لغت نامه دهخدا